مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
چشمها چون چشمهای جوشید و دریا گریه کرد آسمان لرزید و دل نالید و صحرا گریه کرد ماه بر سر میزد و ابری پُر از فریاد شد در زمین غوغا شد اما عرش اعلی گریه کرد شبه پیغمبر میان خاک و خون غلطیده شد حضرت روح الامین نالید و طوبی گریه کرد خـیره شد وقـتی به سوی خـیمه آل عـبا بغض کرد آن لحظه و در بین اعدا گریه کرد کائنات از هم جدا شد لحظه جان دادنش نوح بر سر میزد اما خضرو موسی گریه کرد بند بند پیـکـرش از هم جـدا افـتـاده بود نوحه خوان شد زینب کبری و بابا گریه کرد تکه تکه بر زمین میریخت سَرو هاشمی در میان خـیمهها چشمان سقا گریه کرد لخـتۀ خـون گـلـو راه نفـس را بسته بود زلف او در دست دشمن بود و تنها گریه کرد آنقَدَر پا بر زمین کـوبید زیر دست و پا ارباً اربا شد قد رعنا و اعضا گریه کرد فرق او شقّ القـمر شد در بـلای کـربلا خندههای دشمن از یک سو و مولا گریه کرد |